مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
با پـشـیـمـانی و با عـفـوِ اسـاسی آمـده باز کن آغوش خود را؛ عبدِ عاصی آمده باز کن آغوش خود را "یا رَجاءالمُذنبین" سـائلِ بیسـرپـنـاه و آس و پـاسی آمده رفته از یادش! فراموشی گرفته سالهاست اهلِ نسیان است و غرقِ بیحواسی آمده شُکرِ نعمت رفته از یادش، حواسش نیست که با اجـابت رفـتـه و با نـا سـپـاسی آمـده دردِ عصیان بیقرارش کرده! حالش را ببین تا شود بخـشـیده با چه الـتـمـاسی آمده دعوتش کردی به مهمانی که درمانش کنی در دلِ شیطان عجب هول و هراسی آمده رختِ تقوا بر تنِ خوبان دلش را برده است گوشهای کِز کرده! با کهنهلـباسی آمده دوست دارد از صمیم جان، عزیزانِ تو را بـنـدهٔ نــاقـابـلِ گـوهــرشـنـاسـی آمــده میشناسد مادر سادات را؛ یارب ببخش پشتِ "در" امشب گدایِ ناسپاسی آمده جانِ آن مادر ببخش این بنـدهٔ آلوده را حـال که با تـوبهٔ نـاب و اسـاسی آمده! |